آه، هیچ‌کس بودن! آن گوژپشت بیچاره‌ی  روزنامه‌فروشی بودن که عصرها روزنامه می‌فروشد اما در عوض به تمامی مالک ذهن خود بودن، واقعاً صاحب‌اختیار ذهن خود بودن، اندیشیدن!